نه من مطمئن هستم قرار ما این نبودقرار نبود اینطور بشود من اینقدر ناامید و خسته و دنیا اینقدر بزرگ و بیخیالمن و دنیا قرار دیگری با هم داشتیمدست کم من اینطور تصور میکردمفکر میکردم این سالها را با هم خواهیم گذراند و وقتی موقع رفتن من باشد دنیا دستم را به گرمی خواهد فشرد و خواهد گفتبه امید دیدار دوست من. اما دنیا خیلی زودتر از آنچه من خیال می کردم راهش را جدا کردو من ماندم و آرزوهایی نامحقق و امیدهایی ناامیدحالا هر روز به روز رفتنم نزدیکتر میشوم و از این دورها دنیا را می بینم که بی خیال ما راه خودش را میرود تند تند و من فقط با ناله ای که او اصلا نمی شنود به او می گویم«قرار ما این نبود آن روز که به این دنیا آمدم قول و قرار ما چیز دیگری بود.» صداي پرپري آمد...
ما را در سایت صداي پرپري آمد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sabafrdna بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1402 ساعت: 12:05